جدول جو
جدول جو

معنی پلم چال - جستجوی لغت در جدول جو

پلم چال
محلی که گیاه آقطی در آن تبدیل به کود می شده است
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پامچال
تصویر پامچال
(دخترانه)
گلی زینتی به رنگهای سفید، صورتی، یا نارنجی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پامچال
تصویر پامچال
نام گیاه و گل آن با برگ های درشت و ستبر و شاخه های کوتاه که از میان آن ها ساقه ای به بلندی ۲۰ سانتی متر بالا می رود و بر سر آن گل های زیبا به رنگ های مختلف سرخ، زرد و سفید شکفته می شود و بر چند نوع است، گل نوروز، زهر الرّبیع، پریمور، پریمولا
فرهنگ فارسی عمید
(گَ لَ / لِ)
دهی است از دیه های استرآبادرستاق مازندران. (از ترجمه سفرنامه مازندران و استرآباد رابینو ص 171)
لغت نامه دهخدا
(هََ کُ)
دهی است ازبخش مرکزی شهرستان آمل که 225 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله، لبنیات، عسل و کاردستی زنان شال بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
زهرالربیع، نوعی از گیاه گل دار که در نواحی معتدلۀ اروپا و آسیا میروید و انواع آن عبارتست از پامچال زبره، پامچال نرمه، پامچال مطبّق، پامچال زرد
لغت نامه دهخدا
(پَ مَ)
نام قریه ای است.
- امثال:
روضه خوان پشمه چال، آنکه برای هر تازه واردی گفته های پیشین از سر گیرد. آنکه برای هر وارد نو قصه را از سر حکایت کند
لغت نامه دهخدا
(پَ)
نام بلوکی در لاهیجان واقع در شمال آن دارای 1059 خانوار. (از جغرافیای سیاسی ایران تألیف کیهان ص 271)
لغت نامه دهخدا
تصویری از پا چال
تصویر پا چال
گودال
فرهنگ لغت هوشیار
نوعی گیاه که دارای برگهای درشت و شاخه های کوتاه که میان آن ساقه ای به بلندی بیست سانتیمتر بالا میرود
فرهنگ لغت هوشیار
سر دسته گیاهان تیره پامچال و جزو رده دو لپه ییهای پیوسته گلبرگ است. گیاهی است کوچک و علفی برگهایش نسبه پهن و در سطح زمین گسترده میشود و از وسط برگهای مسطح آن ساقه هایی که منحصرا بگل ختم میشوند خارج می گردد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علم حال
تصویر علم حال
بینش
فرهنگ لغت هوشیار
گیاه علفی یک ساله و زینتی از تیره پامچالیان با گل های زرد روشن و بی بو و برگ هایی در ته ساقه
فرهنگ فارسی معین
آتشگاه، چاله ی اجاق هیزمی
فرهنگ گویش مازندرانی
دستگاه بافندگی
فرهنگ گویش مازندرانی
از مراتع لنگای عباس آباد
فرهنگ گویش مازندرانی
تپه ای از گل رس مخصوص که از آن برای ترمیم دیواره ی خانه استفاده
فرهنگ گویش مازندرانی
منطقه ای جنگلی در جنوب بالا جاده ی کردکوی، مرتعی در راستوپی
فرهنگ گویش مازندرانی
مرتعی که قلعه ی معروف عثمان سرای عباس آباد در آن واقع است
فرهنگ گویش مازندرانی
مرتعی از توابع شهرستان گرگان
فرهنگ گویش مازندرانی
نهال جوان افرا
فرهنگ گویش مازندرانی
نام مرتعی در حوزه ی کارمزد آلاشت سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی
آقطی زار، زمین محل رویش گیاه آقطی به طور انبوه و فراوان
فرهنگ گویش مازندرانی
مرتعی در روستای کدیر نوشهر، مرتعی در مسیر روستای ویسر شهرستان
فرهنگ گویش مازندرانی
دور مرتع، پیرامون علف چر
فرهنگ گویش مازندرانی
پهلو نشین، کسی که در کنار دیگری می نشیند، به پهلو خوابیدن، نشیمن گاه، ردپا، نشان و علامتی که در
فرهنگ گویش مازندرانی
گودی پشت گردن
فرهنگ گویش مازندرانی
دره ای یخچالی واقع در علم کوه کلاردشت
فرهنگ گویش مازندرانی
چاله ای که در حوالی تلم تعبیه کنند تا آب دوغ و زایدات در آن
فرهنگ گویش مازندرانی
پیلم چال
فرهنگ گویش مازندرانی
گودالی با پوشش انحصاری گیاه آقطی
فرهنگ گویش مازندرانی
از اماکن مسیر راه تنکابن به سه هزار
فرهنگ گویش مازندرانی